محمدرضا دوست محمدی ، مصاحبه ، بلاگ ، استاپ موشن ، موشن ، گرافیک ، آراستاپ موشن

محمدرضا دوست محمدی (مدرس دانشگاه و طراح گرافیک)

از نظر شما تو دنیای مجازی چه قالبی از هنر بیشترین تاثیر را دارد؟ استاپ موشن در این فضای بی‌ثبات و نامحدود چه نقشی می‌تواند داشته باشد و چطور می‌توانیم تولیدات استاپ موشنی‌مان را بومی سازی کنیم؟ این‌ها و چند مورد دیگر سوال‌هایی است که با یک گفتگوی صمیمانه با استاد محمدرضا دوست محمدی، طراح گرافیک، کارتونیست، تصویرساز و مدرس دانشگاه، به آن‌ها پرداختیم. شما هم با ما در آراستاپ موشن همراه شوید.

با توجه به اینکه امروزه بیشترین و اثرگذارترین تولیدهای محتوایی در بستر تلویزیون و فضای مجازی انتشار پیدا می‌کند، از نظر شما نقش تولیدات انیمیشنی نظیر موشن گرافیک و استاپ موشن در ارتباط با مخاطب و انتقال پیام چیست؟

بین ارتباط مخاطب و انتقال پیام می‌توان گفت به طور قطعی یک قانون وجود دارد و آن این است که وقتی یک مدیا یا قالب ارسال پیام شامل تصویر، حرکت و صوت می‌شود، همزمانی این سه قدرت تاثیرگذاری و توجه را بالا می‌برد. برای مثال می‌بینیم که فیلم سینمایی، انیمیشن، موشن گرافیک‌ها و آنچه که حرکت می‌کند و موسیقی و صوت دارد، دیدنی است و برای مخاطب بسیار جذاب است.
به نظرم رسانه‌های دیگری مثل گرافیک ثابت، نقاشی، موسیقی، مجسمه و قالب‌های دیگر هنری را هم متقابلا می‌توان گفت در مقابل این شکل تکاملی و کامل رسانه‌ای معمولا ضعیف‌تر و ناتوان‌ترند. البته در کنار این قالب از پیام، به عنصر محتوا و روایت هم باید شدیدا توجه کرد. مثلا کاریکاتور بدون حرکت و صوت داشته باشیم اما انقدر روایت و داستانش جذاب یا تیز و برنده باشد که اثرش از موشن‌هایی که در فضای مجازی می‌بینیم بیشتر باشد. پس روایت داستان هم خیلی اهمیت دارد. چون مخاطب را قالب پیام نگه می‌دارد ولی آنچه که از آن تاثیر می‌پذیرد و آنچه به خاطر می‌سپارد و به دیگران ارسال می‌کند، معمولا روایت‌ها و داستان‌ها و ماجرای محتوایی آن اثر است.

در رابطه با انیمیشن‌هایی که به سبک استاپ موشن در ایران ساخته می‌شود چه نظری دارید؟ به نظر شما سطح گرافیک این گونه انیمیشن‌ها مطلوب است؟

از وقتی کامپیوتر و نرم‌افزارها در ایران رواج پیدا کردند برای ما ایرانی‌ها خیلی خوب شد؛ چون بسیاری از علاقه‌مندان توانستند به کمک نرم‌افزارها و با استدیوهای کوچک خانگی و دوربین دیجیتال و خیلی چیزهای دیگر از این دست، دست به تولید بزنند. از طرفی هرچه ماجرای اقتصاد پیشرفت کند، سطح سفارشات تبلیغاتی و حمایت‌های مالی از تکنیک‌هایی مثل استاپ موشن بیشتر خواهد شد.
ارتباط جهانی بچه‌های هنرمند در ایران بیشتر شده است. از فضای مجازی و سایت‌های اشتراک ویدئو برای معرفی بین‌المللی کارهای خودشان استفاده می‌کنند و این باعث انگیزه و پیشرفت زیادی شده است. ما در این 20 سال اخیر پیشرفت زیادی داشتیم خصوصا در تبلیغات؛ چون مورد تقاضا و مورد نیاز بازار است. وقتی شما از سطح گرافیک در ایران سوال می‌کنید بستگی دارد به اینکه شما سطح گرافیک را کانسبت بصری یا هویت بصریه تعریف کنید. بعضی‌ها از آن طرف بوم می‌افتند. به این معنا که به هنر و ظاهر و هویت بصری و فضای
گرافیکی اهمیت می‌دهند که از رابطه بین مخاطب کم می‌شود و مخاطب‌شان کم و محدود می‌شود؛ و یا اینکه محتوا تحت تاثیر قالب و فرم قرار می‌گیرد. به هر حال با توجه به نیاز بازار و نوع مخاطب باید مدیریت شود و این‌طوری نمی‌توانیم سطح گرافیکی کار به ظاهر معمولی را محکوم کنیم به ضعیف بودن. نه، هر کاری یک نیازی دارد و مثلا لازم است کارهای جشنواره‌ای یا کارهایی که قرار است اثرش، بُعد هنری یک هنرمند را نمایش بدهد، فضای گرافیکی متفاوت و خلاق‌تری داشته باشد. اما بسیاری از اثرهایی که در بازار به آن برمی‌خوریم الزاما قرار نیست یک گرافیک عجیب و غریب داشته باشد. گرافیکی که در حد استاندارد و قایل قبول باشد، کفایت می‌کند که به نظرم در فضای ایران خیلی زیاد است.

به نظر شما نقش گرافیک در بهبود و اثر بخشی بیشتر انیمیشن‌های سبک استاپ موشن چقدر است؟

قرار است گرافیک فرم ظاهری را جذاب‌تر و دلنشین‌تر کند و همه این‌ها باید در خدمت پیام باشند؛ مثل هر اثر گرافیکی که قرار است پیامی به مخاطب منتقل شود. حالا گرافیک می‌آید و آن پیام را جذاب می‌کند، ارتباط و انتقالش را سهل و آسان می‌کند. در استاپ موشن هم همین است. اگر در راستای این‌ها باشد خوب است؛ ولی اگر در راستای خودنمایی باشد یا آرتیست یا هنرمند و کارگردان بخواهد خودش را جلوه‌گری کند، نمی‌گویم مضر، ولی مفید نیست. برای جامعه هنرمندان مفید است که با یک سبک تازه و جدیدی مواجه شوند ولی چون اختلال ممکن است در ارتباط پیام ایجاد کند باید همه چیز در اختیار پیام باشد. اگر کار خلاقی بود و در خدمت پیام و مخاطب پیام بود، آنگاه خیلی عالی و درجه یک است.

قضیه بومی سازی و فرهنگی شدن مسئله پیچیده و بغرنجی است. اصلا شاید تعریفش طولانی و بحث سرش زیاد باشد. در فضای هنری و در رسانه‌هایی که الان به شکل دیجیتال و الکترونیک دست اکثر مردم ایران و جهان است، کمی آن حس جامعه جهانی که هویت‌های مرزی دارد کمرنگ‌ و کمرنگ‌تر می‌شود و باعث می‌شود که در مقوله‌ای مثل استاپ موشن، آن نگاه یا نتیجه‌گیری کمتر شود. مثلا ژاپنی‌ها به سبک بومی کشورشان رسیده‌اند. ما هم باید به یک نتیجه‌ای برای بومی‌سازی برسیم. اما چیزی که منطقی و معقول است این است که ما یک عرف و مرام و اخلاق و منشی در روابط خودمان داریم که طبیعتا آن‌ها باید رعایت شود. مثل این که همه ایرانی‌ها چشم روشن و مو بور نیستند؛ مثل اینکه موی سرخ در ایران وجود دارد اما درصدش خیلی بالا نیست. پس اینکه کاراکترهای یک اثر مو سرخ و مو بور باشند، این را می‌توانیم بگوییم که یک کار غیر منطقی و غیر عقلانی است. یا پوشش آدم‌ها و یا رعایت عرفیات اخلاقی. اما این که بتوانیم بگوییم به عنوان یک سبک گرافیکی و هنری بومی برسیم، نه اینکه نشود، می‌شود رسید اما به این سادگی‌ها نیست. مثلا به فرم‌های نگارگری باید مراجعه کنیم یا نقوش موتی‌فای صنایع دستی‌مان را باید پیاده‌سازی کنیم. این‌ها هم می‌تواند باشد اما همه ماجرا نیست و ماجرا پیچیده‌تر است. باید جلو رفت، تحقیق کرد و باید جریان اجتماع و البته تلاش هنرمندان، یک پدیده‌ای را خلق کند که بتوانیم اسمش را بومی بگذاریم. ولی آنچه که مهم‌تر از این‌هاست، محتوای تولیدات است که باید همخوان با اهداف و آرمان‌ها و پیشینه یک ملت باشد.

من آدمی نیستم که خیلی اسم حفظ کنم! فقط ته ذهنم این حس را دارم که در این سال‌ها کار خوب زیاد دیدم چه ایرانی، چه خارجی. الان چیزی که بیشتر در خاطرم مانده انیمیشن است. در کارهای خارجی، چند سال پیش بود که با کارهای آقای زاراملا (Juan Pablo Zaramella) برخورد کردم و این جزء معدود اسم‌هایی است که به خاطر دارم. ولی خب آقای زاراملا کارهاش خیلی استادانه بود. در حوزه پیکسلیشن و استاپ موشن جذاب بود و در کارهای ایرانی هم خب مثلا می‌توانم بگویم که سریال «کار و اندیشه» بود که در زمان بچگی جمعه‌ها مجبور به تماشای آن بودیم و دچار ترس و وهم و تخیلات سیاه می‌شدیم ولی الان در شبکه‌ پویا یک انیمیشن است که با دخترم بهش علاقه داریم و نگاه می‌کنیم، انیمیشن استاپ موشن «خانه ما» است. خب طبیعتا در فضای فیلم‌های سینمایی تلویزیون کارهای درجه یک استاپ موشن زیاد بوده است. مثل کارهایی که از نیک پارک (Nick Park‎) دیدیم، کارهای تیم برتون (Tim Burton)، فیلم «فاکس شگفت انگیز» یا «کوبو» که این‌ها فیلم‌های درجه یک و می‌توانیم بگوییم به خاطر ماندنی هستند.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *